با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
خب تو بخش قبل خوندیم که چطور کاتارا و آنگ در به در دنبال برقراری یه ملاقات بین پادشاه خاک،آتش و خودشون بودن و هدف از این ملاقات قرار بود راضی کردن زوکو برای ادامه*ی جنبش بازگردانی نظم بود. اما داستان خوب پیش نرفت و پدر زوکو بالاخره کنترلش رو به دست گرفت و با حرفهایی که رو غیرت زوکو اثر میذاشت کاری کرد که اون از خر شیطون پایین نیاد و در آخر هم دیدیم که مقدمه*ی جنگ آغاز شد. اما نکته*ای که باید در نظر بگیریم این بود که این بخش بیشتر در مورد تاف و ساکا بود که چجوری نازک نارنجی*ها...اِهه،ببخشید شاگردای تاف رو وادار به فلز افزاری بکنن.که اونها هم موفق شدن و داستان اونا هم با یه سری مکالمه*ی گریه دار که تاف هم گریه*اش گرفت تموم شد.حالا باید ادامه رو تو این بخش ببینید...